به نام او...
امسال وقتی با آغاز ترم جدید به دانشگاه بازگشتیم، یک خبر عجیب شنیدیم؛
تو بازارچه دیوار کشیدن!!!
من به شخصه چون خیلی کنجکاو بودم خیلی زود رفتم و با چشم خودم این اثر هنری جدید رو دیدم... یک دیوار بی رنگ و رو و زمخت که راه بازارچه به سمت خوابگاه دختران رو سد میکرد. یه نکته ای که برام جالب بود، من خبر رو به هر کس میدادم، اولین حرفی که میزد، این بود: "چرا؟!" نه میگفت خوب کاری کردن... نه میگفت چه آدمای احمقی... خلاصه نه موافقتی... و نه مخالفتی! همه میخواستن بدونن که دیوار کشیدن که چی بشه؟؟؟
و البته هدف خیلی زود روشن شد... بیش از انداره هم روشن شد... دیگه داشت کم کم چشمارو میزد! هدف محدود کردن روابط با جنس مخالف در سطح دانشگاه بود... و البته این دیوار بخش کوچکی از اقدامات برای محقق شدن این هدف بود.
اینجا دو نوع سؤال رو میشه مطرح کرد؛
1) آیا ارتباط با جنس مخالف اساساً مشکل داره؟ یا حدودی داره که نباید این حدود پس زده بشه؟ و این حدود چیه و چه کسی صلاحیت تعیین این حدود را داره؟
2) اگر ایراد کلی یا حدودی داره؛ آیا این قبیل اقدامات، در بلند مدت تأثیر مثبتی در محدود کردن روابط خواهد داشت؟ تضمین میکنید که اثر عکس نگذاره؟
.... هر چی باشه ما تجربه ی اجبار و قانونی کردن مسائل فرهنگی رو در گذشته هم داشتیم؛ مسئله ای مثل حجاب! آیا اجباری کردن حجاب، فرهنگ حجاب و عفاف رو در جامعه ی ما گسترش داد؟ یا روز به روز بیش تر اون رو به چالش کشید؟ آیا مفهوم "یا روسری... یا توسری!!!" با اسلام ناب محمدی (ص) سازگاری داشت که ما بخواهیم باز با اجبار و افراطی گری، مفاهیم اسلامی رو در سطح جامعه بسط بدیم؟ آن هم در یک محیط فرهنگی، که با همزیستی افراد تحصیل کرده و گاهاً نخبه ی کشور درش مواجه هستیم! آیا در طول تاریخ، اصلاح از روی اجبار مثمر ثمر بوده؟!
به بحث اصلی بازگردیم؛ دیوار بازارچه....
نمیدونم چرا بحث این دیوار منو به یاد دیوار برلین (کلیک کنید!!!) و البته سقوطش پس از 28 سال، میندازه... دیواری که به زور بر مردم آلمان دو تکه ی آن زمان تحمیل شد و در واقع یک سد محکم ایدئولوژیکی بود... نماد جدایی آلمان شرقی کمونیستی بود از آلمان غربی تحت سلطه ی جمهوری فدرال! و تمام این وقایع در زمانی رخ داد که آلمان در چنگال بیگانگان بود...
دیوار دانشگاه ما هم به نظرم یه نماده؛ نمادی از یک سری اقدامات گسترده با هدف تفکیک جنسیتی بچه های صنعتی. این دیوار هم، همچون دیوار برلین، یک پدیده ی تحمیلی بوده... یعنی اکثریت دانشجو ها با کشیدن اون مخالف بودن و در غیاب اون ها این اتفاق افتاده. آینده ی این دیوار هم به نظرم درست مثل دیوار برلین خواهد بود... محکوم به فروپاشی است؛ چرا که (متأسفانه یا خوشبختانه) فرهنگ ما روز به روز داره غربی تر میشه و خواهان آزادی و روابط آزاد بیشتره... تنها تا یک زمانی میشه با هنجار شکنی و اجبار این خواسته رو سرکوب کرد... نه تا ابد!
ببینید! اصلاً بحث این دیوار به ظاهر بتنی مطرح نیست... با چند دقیقه پیاده روی بیشتر، خیلی راحت میشه اونو دور زد و هر کسی رو ملاقات کرد! love street هم با یک دیوار تعطیل نمیشه...
موضوع اینه که ما با طرز تفکری مواجهیم که دست به چنین اعمالی میزنه و این طرز تفکر در حال حاضر سکان قدرت دانشگاه صنعتی اصفهان رو در دست داره... و مسلماً برای رسیدن به اهدافش به ساخت یک دیوار اکتفا نخواهد کرد....
ولی، چگونه بناگذاران این دیوار، حکم ران شدند؟ چه شد که کار به این جا کشید؟ چه شد که چنین شد؟ در پست های بعدی به عقب تر خواهیم رفت؛ به امید این که پاسخ این سؤالات را بیابیم....