در پیچ و خم شاهراه آزادی...

کمپینی رهایی از فضای تک حزبی حاکم بر دانشگاه صنعتی اصفهان

در پیچ و خم شاهراه آزادی...

کمپینی رهایی از فضای تک حزبی حاکم بر دانشگاه صنعتی اصفهان

امتحانات و ...!!

به نام او... 

 

       همون طور که از اول هم انتظارش رو داشتم؛ آخر ترم از راه رسید و وب سوت و کور شد!! 


       ولی اشکال نداره! به همه حق میدم... من خودم دو هفته اس میخوام در مورد اتفاقات اخیر دانشگاه (اعتصاب غذا و تعلیق بچه ها و...) یه پست بذارم، نمیشه! امیدوارم امتحانات رو به خوبی و خوشی پشت سر بذارین... اگر هم احیاناً وقت آزاد پیدا کردین، یه سری به اینجا بزنین!! ... یه پستی... کامنتی... نیم نگاهی!!! 

چقدر امید... چقدر نشاط؛ بسه دیگه!!

به نام او...


       پیش پرداخت پول خوابگاه، اون هم برای دو ترم... خبری که همه ی بچه ها رو شوکه کرد! اگر در زمان معین پرداخت نکنی؛ ترم بعد نه جایی برای خوابیدن داری... و نه واحدی برای پاس کردن!! در مورد این ظلم بزرگ و مشکلات مالی بچه ها و ... فراوان سخن رفته و دلیلی برای بیان مجدد اون ها نمی بینم. تا روزی هم که هم دانشگاهی های عزیزمون انقدر نسبت به حقوق اولیه شون بی تفاوت هستن، همین آشه و همین کاسه! ظلم پشت ظلم... درد پشت درد... مصیبت پشت مصیبت!

 

       ولی نکته ای که به نظرم خیلی جالب اومد و قصد دارم تو این پست روی اون مانور بدم، نوعی عکس العمل خاص از جانب بچه هاست بعد از شنیدن این خبر....

ادامه مطلب ...

معرفی گروه

به نام او... 

 

 بازدیدکنندگان محترم، 

 

        بعد از سلام و احوال پرسی و خوش آمد گویی.... 

 

       قصد دارم در این پست چند خطی در مورد وبلاگ، اهداف و آرمان های گروه و چگونگی عضویت برای اطلاع شما بنویسم. 

 

       این وبلاگ، یک وب گروهی است که همه ی دانشجویان IUT حق عضویت در آن را دارند... با هر نوع قومیت، تفکر مذهبی، تفکر سیاسی و .... اینجا مکانی است که شعار و قانون اول آن آزادی بیان است؛ یعنی شما می توانید با یک نام مستعار آزادانه عقاید و نظرات خود را در مورد جامعه ای که در آن، در کنار هم، زندگی می کنیم - دانشگاه صنعتی - بنویسید. سپس سایر نویسندگان و بازدیدکنندگان نظرات شما را در یک فضای منطقی و به دور از هرگونه توهین و تمسخر نقد می کنند و یک بحث سازنده شکل می گیرد. در ضمن چیزی که در تصمیم گیری ها حرف اول را می زند نظر اکثریت اعضاست... کاملاً دموکراتیک! 

         

       هدف اصلی از تشکیل این گروه این است که ساختن جامعه ای ایده آل برای کشور را از خود شروع کنیم؛ یعنی اگر به دنبال یک کشور کاملاً آزاد و به معنی واقعی کلمه مردم سالار هستیم سعی کنیم از جمع کوچک خودمان شروع کنیم. تلاش کنیم تا در همه حال به نظر دیگران احترام بگذاریم و رأی اکثریت را حتی اگر بر علیه ما بود، از صمیم قلب بپذیریم. آرمان ما "آزادی" است و برای رسیدن به آن دستان یکدیگر را به گرمی خواهیم فشرد.


       در این وبلاگ حتی الامکان تلاش میکنیم که از ارسال مطالب نامربوط و حاشیه ای پرهیز نماییم. وقت اعضا و بازدیدکنندگان ارزشمند است و ما حق نداریم با پست های بی هدف و از هم گسیخته آن را هدر دهیم. 

  

      در ضمن اینجا هم مثل هر مکان دیگری یک سری قوانین دارد که برای همگان لازم الاجراست... لینک "<<قوانین گروه>>" در سمت راست صفحه فراموش نشود!!

 

        برای عضویت در گروه، از طریق لینک "تماس با مدیریت گروه" در گوشه ی صفحه، آدرس ایمیلتان را برای بنده ی حقیر ارسال کنید تا در اسرع وقت دعوت نامه برای شما ارسال شود.

 

با سپاس فراوان

قانون؛ راز بقای حیات!!

به نام او... 

 

       میگن فرانسوی ها وقتی یه جمع دو نفره تشکیل میدن، اولین کاری که میکنن نوشتن قانونه بین خودشون!

وقتی میشن سه نفر، حزب تشکیل میدن! دو حزب مخالف تا بر کار همدیگه نظارت داشته باشن و کسی نتونه قانون شکنی بکنه!! 

اونوقت ما ایرانیا! تو بالاترین سطوح تصمیم گیری کشورمون بی قانونی موج میزنه... چی برسه به گروه ها و ارگان های کوچک!! 

 

       اینا رو گفتم تا بگم اینجا باید یک سری قوانین داشته باشه؛ و گرنه خیلی زود اختلافات و کدورت ها شروع میشه و به سرنوشت اکثر وبلاگ های گروهی (ایرانی) دچار میشه! 

من به صورت کاملاً موقت قوانین رو نوشتم و در وبلاگ قرار دادم. لطفاً نظراتتون رو در مورد قوانین اعلام کنید (در بخش نظرات همین پست)، تا بعد از اصلاح... لازم الاجرا بشه!!  

      

 ((قوانین گروه))        

اولین پست سال 90

به نام او...

 

       سلام به همه ی دوستان خوبم... سال نو مبارک!!

  

       تقریباً یک ماهی از ارسال آخرین پست وبلاگ گذشته... شاید خیلیاتون بابت این وقفه ی طولانی، از این طرح دلسرد شدید یا تصور کردید که من بیخیال شدم،

       ... ولی نه! اتفاقاً برعکس؛ اتفاقات خیلی خوبی در این مدت افتاده و مهم ترینش اینه:

       از این پس این وب یک نویسنده نداره... یک محیط گروهیه که امیدوارم به زودی دوستان بیشتری هم بهمون ملحق بشن و بتونیم شاهد یک جمع گرم و صمیمی در کنار یکدیگر باشیم.

       در مورد علت این وقفه ی طولانی هم باید بگم که دلیلش یک سری مشکلات شخصی بود که امیدوارم با همراهی و همکاری دوستان و تقسیم وظایف، بتونیم برای همیشه با این گونه معضلات خداحافظی کنیم.

 

       سعی میکنیم که این وبلاگ رو از این پس زود به زود آپ کنیم... شما هم با حضور گرمتون، برگ امید رو در دل های ما سبز و پور شور نگه دارید.

 

با تشکر

 

شورای صنفی

به نام او... 

 

       دیروز (یعنی دیشب!) انتخابات شورای صنفی خوابگاه الغدیر (مجدداً) برگزار شد. متأسفانه مثل چندین مورد مشابه، باز هم به حد نصاب نرسید... میدونین یعنی چی؟ یعنی 25% بچه ها هم حاضر نشدن چند دقیقه وقت بذارن و رأی بدن.... نمیدونم! شاید میترسیدن شام خوشمزه ی سلف دیر بشه!!! 

       من خودم با این که تو شورای صنفی نیستم ولی خب به واسطه ی این که اکثر اعضاش رو میشناسم و باهاشون در ارتباطم، در جریان کارها و حواشی و چوب لای چرخ گذاشتن ها و... به طور کامل هستم. حوادثی که پس از انتخابات شورای صنفی که آذر ماه امسال برگزار شد، رخ داد واقعاً قابل توجهه... خیلی میشه در موردش حرف زد و نقادی کرد... ولی خب چون به طور رسمی اخبارش در سطح دانشگاه منتشر نشده، من هم درست نیست تو یه محیط عمومی اونا رو مطرح کنم. 

        دوستان! نگید شورای صنفی هچ کاری نمیکنه... برید ببینید چه کارایی کرده...  چه کارایی قصد داشته بکنه که جلوشو گرفتن! 

       روز قبل از انتخابات شورای صنفی یه نوشته رو دم سلف پخش کرد... لحنش ملتمسانه بود! داشت "فریاد" میزد که ما داریم نابود میشیم... اگه فردا ازمون حمایت نکنید، در شورای صنفی رو تخته میکنن... بیاید رأی بدید! ما حامی شما دانشجویان هستیم... شما هم با حضور پررنگتون از ما حمایت کنید! ولی نتیجه؟!!! اون حضور سرد... و اون فجایع بعدش! واقعاً برای خودمون متأسفم... اگر فردا کلاً شورای صنفی تعلیق بشه، هیچ کدوم ککمون هم نمیگزه!  

        از اون طرف هم که خیلی از اعضای صنفی تحت فشارن... خیلی از بچه ها هم که حتی نتونستن کاندید بشن! بهشون گفتن تو کمیته پرونده دارین... به چه دلیل؟! خدا میدونه! حرف من اینه که اگه ما خودمون هوای همدیگه رو نداشته باشیم، کارمون تمومه... این نامردا به هیچ کس و هیچ چیز رحم نمیکنن.... 

        این انتخابات هم که گذشت... دیگه نمیشه کاریش کرد! امیدوارم در آینده انقدر بی تفاوت نسبت به این مسائل نباشیم. 

دیوار، جدایی، حدود جدید... چرا؟

به نام او...


       امسال وقتی با آغاز ترم جدید به دانشگاه بازگشتیم، یک خبر عجیب شنیدیم؛

       تو بازارچه دیوار کشیدن!!!

       من به شخصه چون خیلی کنجکاو بودم خیلی زود رفتم و با چشم خودم این اثر هنری جدید رو دیدم... یک دیوار بی رنگ و رو و زمخت که راه بازارچه به سمت خوابگاه دختران رو سد میکرد. یه نکته ای که برام جالب بود، من خبر رو به هر کس میدادم، اولین حرفی که میزد، این بود: "چرا؟!" نه میگفت خوب کاری کردن... نه میگفت چه آدمای احمقی... خلاصه نه موافقتی... و نه مخالفتی! همه میخواستن بدونن که دیوار کشیدن که چی بشه؟؟؟

       و البته هدف خیلی زود روشن شد... بیش از انداره هم روشن شد... دیگه داشت کم کم چشمارو میزد! هدف محدود کردن روابط با جنس مخالف در سطح دانشگاه بود... و البته این دیوار بخش کوچکی از اقدامات برای محقق شدن این هدف بود.


       اینجا دو نوع سؤال رو میشه مطرح کرد؛

       1) آیا ارتباط با جنس مخالف اساساً مشکل داره؟ یا حدودی داره که نباید این حدود پس زده بشه؟ و این حدود چیه و چه کسی صلاحیت تعیین این حدود را داره؟

       2) اگر ایراد کلی یا حدودی داره؛ آیا این قبیل اقدامات، در بلند مدت تأثیر مثبتی در محدود کردن روابط خواهد داشت؟ تضمین میکنید که اثر عکس نگذاره؟

       .... هر چی باشه ما تجربه ی اجبار و قانونی کردن مسائل فرهنگی رو در گذشته هم داشتیم؛ مسئله ای مثل حجاب! آیا اجباری کردن حجاب، فرهنگ حجاب و عفاف رو در جامعه ی ما گسترش داد؟ یا روز به روز بیش تر اون رو به چالش کشید؟ آیا مفهوم "یا روسری... یا توسری!!!" با اسلام ناب محمدی (ص) سازگاری داشت که ما بخواهیم باز با اجبار و افراطی گری، مفاهیم اسلامی رو در سطح جامعه بسط بدیم؟ آن هم در یک محیط فرهنگی، که با همزیستی افراد تحصیل کرده و گاهاً نخبه ی کشور درش مواجه هستیم! آیا در طول تاریخ، اصلاح از روی اجبار مثمر ثمر بوده؟!


       به بحث اصلی بازگردیم؛ دیوار بازارچه....

      

ادامه مطلب ...

چه شد که چنین شد؟!

به نام او...


                                                                                          ((  ؟? ))

   دیوار بتنی، دخترها، بازارچه، دور قمری...

                 تفکیک جنسیتی بعضی از کلاس ها...

                               حمله به کوی دانشگاه صنعتی اصفهان...

                                             انتخابات دهم ریاست جمهوری، تبلیغات...

                                                           انحلال انجمن اسلامی دانشجویان...

                                                                         سخنرانی مجتهد شبستری...

                                                                                       دفن سه شهید گمنام...

                                                                                                     و وقایع پیشتر...

           

ادامه مطلب ...

فرجه... پایان ترم... تعطیلی!!!

به نام او... 

 

       کلاسا تقریباً تموم شده... بچه های خوابگاهی خیلیاشون دارن آروم آروم میرن خونه... دانشگاه خلوت شده... 

       حتماً میگید خب که چی؟! خب، معلومه دیگه! یعنی دانشگاه به حالت نیمه تعطیل در اومده... و این میتونه برای گروه تازه تأسیس ما یه فرصت طلایی باشه... فرصت عضوگیری... در محیط مجازی... و بدون کوچکترین جلب توجهی! 

       از امروز تا میانه ی بهمن و شروع ترم جدید، تبلیغ و عضوگیری برای گروه، هدف اصلیه... با سرعتی که بچه ها دارن به این طرح ملحق میشن امیدوارم که بتونیم تعداد اعضا را به 75 نفر برسونیم... اصلاً هم کار سختی نیست... فقط کافیه هرکدوممون دو نفر از دوستامون رو با این کمپین آشنا کنیم... کار خیلی سختیه؟!

       بچه ها! جون من، فکر کنین... 75 نفر!!! 75 حامی... 75 دانشجو! 

       بعد با شروع ترم جدید، فعالیت گروهو علنی میکنیم... تبلیغ در سطح دانشگاه... البته بازم با احتیاط کامل و بدون هیچ گونه شلوغ بازی! 

  

       یه سؤالی که تو این چند روزه هر کی به من میرسه، میکنه اینه؛ حالا هدف کلی این کمپین چیه؟ میخواد به چی برسه؟ قصدش اینه که زیراب این تشکلای موجودو بزنه، یا خودش میخواد یه تشکل جدید راه بنداره؟ اصلاً پسر! تو دردت چیه؟ تا شیشه نوشابه تو............... آروم نمیگیری؟! و.... 

       از کسایی که سؤالو با سؤال جواب میدن اصلاً خوشم نمیاد... ولی این دفعه خودمم آره!!! 

       دوستان، شما از فضای حاکم بر دانشگاه راضی هستین؟ نیستین؟! چرا؟ مشکلتون چیه؟ به نظرتون میشه بهترش کرد... مطبوع ترش کرد؟ اگه یه تشکل دیگه نخواد آقایی کنه و چوب لای چرخ فعالیتای بقیه، اوضاع تغییر میکنه یا نه؟ اگه مراسم و اردوها و همایش ها و بزرگداشت ها، یکی پس از دیگری از طرف آقایون وتو نشه و اجازه بدن دانشجو جماعت یه کم نفس بکشه... اگه یه روز بعضیا بفهمن که با برگزاری مراسم پرفیض دعای کمیل و زیارت عاشورا اوقات فراغت همه ی دانشجوها رو نمیشه پر کرد... و هزار تا اگه ی دیگه... صنعتی اصفهان یه کم با حال تر نمیشه؟! میشه یا نه؟! اگه میشه پس بسم الله.... 

       این گروه، گروه شماست... پس اهداف و آرمان هاش هم، اهداف و آرمان های خود شماست! قراره حرف دل شما رو بزنه... بچه ها! دوستان! دیگه چی بگم؟! عزیزان! امید های فردای این مملکت! نگید از ما که گذشت... نه! کی گفته که گذشته؟! کی گفته این چند خط بالا هیچ وقت محقق نمیشه؟!... اگه "ما" بخوایم... اگه پشت همو خالی نکنیم... اگه به همدیگه اعتماد کنیم... اگه نذاریم ترس تو وجودمون رخنه کنه، خیلی راحت تر از اون چیزی فکرشو بکنید میتونیم به خواسته هامون برسیم... 

 

       در آخر؛ فراموش نکنید که تنها سلاح جبهه ی حاکم برای تسلط بر بدنه ی مردم، ایجاد فضای رعب و وحشت و کاشتن بذر های ناامیدی در دل اونهاست... ناامید نباشید؛ اندکی صبر... سحر نزدیک است!

کمپین (؟؟؟)

به نام او...


       اول از همه به تمامی دوستانی که به گروه پیوستن سلام و خیر مقدم عرض میکنم... خیلی خوش اومدین! دعوت از دوستان برای پیوستن به گروهو یه وقت فراموش نکنید...


       این کاری که ما شروع کریم، در واقع یه جور کمپینه؛

       حالا این کمپین اصلاً چی هست؟ به چه دردی میخوره؟ چه محاسنی داره؟


       "کمپِین به معنای کارزار و مبارزه ی اجتماعی ، سیاسی و نظایر آن است." (ویکی پدیا)

       مطمئن باشید به کار ما میادش... (دلیل؟)

       تمامی کسانی که در یک کمپین شرکت می کنن، نقشی برابر ایفا میکنن... و کوچکترین خطری آن ها را تهدید نمیکنه... (چرا؟)

        به این دلیل که حتی قدرتمند ترین و زیرک ترین گروه های فشار قادر به مقابله با یک شبکه ی منسجم چند هزار نفری نخواهند بود... و ریسک انتخاب گزینشی طعمه های خود از میان افراد حاضر در کمپین رو هم هرگز به جان نخواهند خرید!

        حتماً تا حالا نام "کمپین یک میلیون امضا" به گوشتون خورده که در سال 1385 توسط تعدادی از فعالان حقوق زنان راه اندازی شد... آخه خداییش با یک میلیون نفر چی کار میشه کرد؟ میشه زندانیشون کرد؟... یا اخراج از محل کار؟... یا محروم از تحصیل؟... یا حتی تهدید؟!!!

        حالا به یه کمپین دانشجویی نگاه کنید... آیا میشه مثلاً دویست دانشجو رو به طور همزمان اخراج کرد؟... یا ستاره دار؟... تعلیق چطور؟... یا حتی تهدید؟!!!

        اینم از فواید یک کمپین....


        نظر شما چیه؟؟؟