بی مقدمه میگم. از انتخابات شورای صنفی پنج ماهی میگذره. با اون وضع برگزار شد. دم صندوق به بچه ها میگفتن به فلانی رای بده. انواع و اقسام تقلبها شد. از ریختن رای تا عوضی خوندن اسمها در زمان شمارش. همه هم فهمیدن! هیچی نگفتیم. گفتیم لابد این کارا لازمه. هرجور شده باید در صنفی باز بمونه. مهم نیست کی رای میاره.
ولی حالا چی؟ الان اعضای محترم صنفی دقیقا دارن چی کار میکنن؟ به هر کدومشون که میگی، میگه ((ما بی تقصیریم! اسامی از بالا اعلام نشده.)) یا میگه ((فلان روز یه جلسه با حضور فلانی و فلانی هست که امیدواریم نتیجه داشته باشه)) آخرش هم یا اون فلان جلسه برگزار نمیشه یا بی نتیجه تموم میشه.
ای خواهران و برادران محترم صنفی! فشار روی ما دانشجوهای بدبخت داره روز به روز زیادتر میشه. غذای سلف هر روز مزخرفتر از دیروز! از این ور پول خوابگاها، از اون ور فشار حراست و بستن تریاها و دختر-پسری کردن سایت دانشکده ها و هزار و یک مشکل دیگه. یه حرکتی، حرفی، اعتراضی!
ای حامیان صنف دانشجو! همیشه با کسایی که میگفتن هر کی میره تو صنفی فقط فکر امکانات و پول و تلفن مجانی و غیره ست مخالفت میکردم. میگفتم این طوریا هم نیست. اونا به فکر بچه ها بودن که حاضر به این کار شدن. ولی کم کم دارم به حرف خودم شک میکنم.
ای منتخبین قانونی ما! ما به شما رای دادیم. حتی اگر افراد پشت پرده هم شما رو انتخاب کردن، چشمامون رو میبندیم و فرض میکنیم که با رای ما انتخاب شدین. ولی در قبال این رای و این اعتماد، از شما انتظاراتی هم داریم. انقدر بهانه نیارید! از همون اول هم معلوم بود که راه هموار نیست و یه عده (از شخص همدانی گلشن تا زیر دستاش) باهاتون مخالفت میکنن. هم ما میدونستیم، هم خود شما! حالا که پا به عرصه گذاشتین، نمایندگان شایسته ای باشین و از حقوق ما دانشجویان دورمانده از تریبون و قدرت دفاع کنید. لطفاً!
یک سری از حرفاتو قبول دارم... ولی این برخورد تند با بچه های صنفی رو نه! من خودم از اول در جریان موج جدید شورای صنفی و انتخاباتش و... بودم. به دلایلی به نظرم کارشون کم ثمر و دور از ایده آل ذهنیم اومد و حتی کاندید هم نشدم. ولی همیشه برای اعضاش احترام خاصی قایل بودم... انجمن رو که بستن؛ ما که دیگه غیر از اینا کسی رونداریم... با وجود تمام نواقص کارشون، باید ازشون حمایت کنیم!
در مورد ت.ق.ل.ب؛ قبول دارم... کارشون رو هم به هیچ وجه تایید نمیکنم. این قضیه به نظرم به دو دلیل رخ داد؛ یکی عدم استقبال بچه ها از انتخابات و به حد نصاب نرسیدن صندوق ها... و دوم این که هسته مرکزی یک اءتلاف، برگزار کنندگان انتخابات هم بودن و نمیتونستن شکست رو حتی در حد یکی-دو کاندید هم بپذیرن. مثل قضیه ی نظارت صادق محصولی و کاندیداتوری احمدی نژاد... یا یک شورای نگهبان 100% اصول گرا!!
یه اشتباه ما شاید این باشه که فکر میکنیم وقتی یک گروه روی کارمیاد تموم کارها را باید اون گروه انجام بده در حالیکه باید خودمون دست به کار شیم
در کل صنفی باید بشه جزئی ازما نه اینکه ما بشیم جزئی ازصنفی
منظورم از ما همون دانشجوهاست