در پیچ و خم شاهراه آزادی...

کمپینی رهایی از فضای تک حزبی حاکم بر دانشگاه صنعتی اصفهان

در پیچ و خم شاهراه آزادی...

کمپینی رهایی از فضای تک حزبی حاکم بر دانشگاه صنعتی اصفهان

در دانشگاه چه میگذرد

ترم اول (ترم جو گیریدگی):

 
الو سلام مامانی. منم هوشنگ.
وای مامانی نمی دونی چقدر اینجا خوبه. دانشگاه فضای خیلی نازیه. وای خدا خوابگاه رو بگو.
وقتی فکر می کنم امشب روی تختی می خوابم که قبل از من یه عالمه از نخبه ها و دانشمندای این مملکت توش خوابیدن -
و جرقه اکتشافات علمی از همین مکان به سرشون زده – تنم مور مور میشه...
راستی اینجا تو خوابگاه یه بوی مخصوصی میاد که شبیه بوی خونه اصغر شیره ای همسایه بغلیمونه.
دانشجوهای سال های بالاتر میگن این بوی علم و دانشس!
لامسب اینقدر بوی علم و دانش توی فضا شدیده که آدم مدهوش میشه!!!
پریشب یکی از بچه ها به خاطر Over Dose از دانش رفت بخش مسمویت بیمارستان!
 
 
 
ترم دوم (ترم عاشق شدگی):
 
آه ای مریم. ای عشق من. همه زندگی من.
می خواهم درختی شوم و بر بالای سرت سایه بیفکنم تا بر شاخسار من نغمه سرایی کنی.
می خواهمت با تمام وجود عزیزم.
همه پول و سرمایه من متعلق به توست.
بدون تو این دنیا رو نمی خوام. کی میشه این درس من تموم شه تا بیام بات ازدواج کنم...
امروز یک ساعت پشت پنجره کلاستون بودم و داشتم رخ زیبایت را که همچون پروانه ای در کلاس می درخشیدی تماشا می کردم...
 
 
 
ترم سوم (ترم افسردگی):
 
الو مامان سلام.
مریم منو ول کرد و گذاشت رفت!
مامان جون افسرده شدم اولین عشقم بود دارم میمیرم از غصه.
ای خدا بیا منو بکش راحتم کن.
مامان من این زندگی رو نمی خوام.....
 
 
ترم چهارم (ترم زرنگ شدگی):
 
الو سلام مهشید جون خوبی عزیزم؟
منم پژمان! کجایی نفس؟ نیستی؟
دلم تنگ شده واست. گنجشک کوچولوی من. بیا ببینمت قربونت برم...
مهشید جون من پشت خطی دارم. مامانمه. بعداً بت زنگ میزنم.......
الو به به سلام چطوری ندا جون؟
آره بابا داشتم با مامانم صحبت می کردم...
پیرزن دلش تنگ شده واسم! جوجوی من حالت خوبه؟
به خدا منم دلم یه ذره شده واست.
باشه عزیزم فردا ساعت 11 پارک پشت دانشکده دارو....
 
 
 
ترم پنجم (ترم مشروطه گی):
 
الو سلام استاد!
قربون بچه ات! دارم مشروط میشم، 2 نمره بم بده.
به خدا دیشب بابابم سکته کرد، مرد.
مامانم هم از غصه افتاد پاش شکست الان تو آی سی یو بستریه.
منم ضربه روحی خوردم دچار فراموشی شدم اصلاً شما رو هم یادم نمیاد ....
قول میدم جبران کنم....
 
 
 
ترم ششم (ترم ولخرجیدگی) :
 
الو مامان من خونه می خوام!
راستی اون 50 تومنی که 3 روز پیش فرستادی تموم شد.
دوباره بفرست.خرج پروژه ام شد!!!
 
 
ترم هفتم (ترم پاتوقیده گی):
 
خودتون دیگه میفهمین
 
 
 
ترم هشتم (ترم فارغ التحصیلگی):
 
الو سلام خانم.
واسه این آگهی که توی روزنامه دادید تماس گرفتم.
فرموده بودید آبدارچی با مدرک لیسانس و روابط عمومی بالا....
نظرات 3 + ارسال نظر
nEvErMiNd چهارشنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 10:27

قشنگ بود... ولی بعید میدونم ترم 8 تو دانشگاه صنعتی ترم فارغ التحصیلگی باشه؛ ترم 9... 10...!!!

Red-DeViL شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 13:59

باحال بود ولی تو صنعتی بیشترترمها ترم افسردگیه مخصوصا برای ما خوابگاهیها البته نه اینکه عشقشون رهاش کرده باشه بیشتر بخاطر نبود تفریح وسرگرمی افسرده اندو حال ندارند

faryad شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 16:59

vaght vaghte parvaze.... chon delam havaye zendegi kardan dare... migan inja nemishe rahat gir avord agar ham gir biari kheyli bayad barash baha bedi... pas man raftam... by by

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد